وبلاگ شخصی میثم معتمدنیا
این وبلاگ به بررسی و تحلیل رخدادها می پردازد،مطالب درج شده در این وبلاگ نظرات شخصی نویسنده آن می باشد، در صورت استفاده از مطالب وبلاگ قید نمایید: برگرفته از وبلاگ شخصی میثم معتمدنیا
۱۳۸۸ بهمن ۳۰, جمعه
آدرس جدید
با توجه به فیلتر شدن وبلاگ به آدرس :

http://mmotamednia1.blogspot.com

مراجعه نمایید.

۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعه
بعد از فیلتر مصمم تر از گذشته
درست همین دیروز بود (22 بهمن).متعجب از رفتاری که با مردم صورت گرفت به پشت کامپیوترم آمدم تا دلتنگیهایم را منتقل کنم.
بعد از تایپ کردن حروف تشکیل دهنده وبلاگم با کمال تعجب دیدم عبارت ((مشترک گرامی دسترسی به این سایت امکان پذیر نمی باشد)) بر صفحه نمایشگرم نقش بست.
هاج و واج مانده بودم.چرا ؟
بعد از کمی تفکر پاسخی برای پرسش خود یافتم.آن هم نه یک پاسخ بلکه تعداد زیادی پاسخ.
به این نتیجه رسیدم که با فیلتر کردن وبلاگها و سایتها مشکلات کشور اساسا حل می شود.
اصلا همه مشکلات از همین ما وبلاگ نویسهاست.اگر از فردا همه مشکلات حل نشد.
اگر شما از فردا فقر دیدید؟
اگر شما از فردا فحشا دیدید؟
اگر شما از فردا اعتیاد دیدید؟
همه این مشکلات با بستن چند سایت و وبلاگ رفع می شود .اصلا اگر از همین فردا یک کیلو گوشت ارزان تر از یک کیلو ماست نشد .
راستش اول کمی ناراحت شدم از فیلتر شدن وبلاگم ولی بعد از کمی تفکر این ناراحتی جای خود را به خوشحالی زاید الوصفی داد،دلیل آن را هم برایتان بازگو خواهم کرد.
از روز اولی که این وبلاگ را راه اندازی کرده و قصد نوشتن داشتم سعی بر این بوده که با مسائل و رویدادها به طوری منطقی برخورد کنم گرچه بارها مورد توهین بعضی خوانندگان واقع شدم ولی هرگز به خود این اجازه را ندادم که نظری را حذف کنم.معمولا در نوشته هایم با طرح چندین سوال قضاوت را بر عهده خوانندگان گذاشته ام.فیلتر این وبلاگ نشان داد که سوالات مطرح شده جوابی ندارد .
خوشحالم که نوشته هایم آنقدر تاثیر گذار بود که در نهایت فیلتر شدم.که مسلما اگر غیر از این بود دلیلی برای فیلتر وجود نداشت .نوشته هایی که نه بوی توهینی از آن می آمد نه وصله بر اندازی به آن می چسبید و نه وابسته بودن به بیگانه.گرچه خدا را چه دیدید. شاید چنین پرونده ای هم برایمان درست کردند.
خوشحالم که از روز اول هویت نویسنده وبلاگ مشخص بود.خوشحالم که تمام نظراتم را بدون ترس و واهمه به نگارش در آوردم و البته سعی بر آن نمودم که به خط قرمزها نیز احترام بگذارم ولی اکنون ...
با تمام این برخوردها سبز خواهم ماند ومطالب این وبلاگ نیز سبزتر از گذشته به نگارش در خواهد آمد.
پ ن 1 : نظرتون رو در مورد موسیقی که پخش میشه همزمان با باز شدن صفحه وبلاگ حتما ثبت کنید.
پ ن 2: تصویری که می بینید مربوط به مرداد ماه 88 می باشد(در حالی که بیش از 2 ماه از شعبده بازی انتخابات می گذشت)
در حال صحبت و تشریح وظایف بازیکنان فوتبال در زمین (تیم فوتبال جوانانی که مربیگری آن را بر عهده داشتم) .لباس و دستبند سبزی هم که می بینید چیزی نیست جز نشانه حمایت از مهندس میرحسین موسوی .
دلیل استفاده از این عکس :

همیشه سبز خواهم ماند.

برچسب‌ها: , , ,

۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه
پرسشی بی پاسخ
نزدیک به 8 ماه از انتصاب (همون به اصطلاح انتخابات ) رییس جمهوری می گذرد اما گذشت این مدت نسبتا طولانی نیز باعث نشده که واکنشهای مردمی به این شعبده بازی کمرنگ شود. شاید یکی از اصلی ترین دلایل ادامه اعتراضها نوع برخورد دوگانه و توهین آمیز با مردم است.
یکی از انواع این بی احترامی ها و توهین ها، پایین فرض کردن شعور مردم است که معمولا با هوشمندی مردم نتیجه معکوس می دهد که نمونه آن را در موضوع پاره کردن عکس امام راحل شاهد بودیم.از دیگر ترفندهایی که برای منزوی کردن و کوچک کردن جنبش سبز به کار رفت استفاده ا.......د از نماد سبز بود.
ا......د در تجمع 24 خرداد در میدان ولیعصر با انداختن شال سبز بر گردن خود جملات زیر را بیان کرد
(تمامی صحبتهای ا.......د برگرفته از سایت اطلاع رسانی ریاست جمهوری اسلامی ایران می باشد )

http://www.president.ir/fa/?ArtID=16912
((رنگ سبز در نظر ملت ایران نماد پاکی،نماد اهل بیت پیامبر گرامی اسلام و محترم است و من چون افنخار دارم که فرزند پیامبر گرامی اسلام دارم (جمله بندی رو کیف کنید،دوباره بخونید)-مادرم سید است-از این نماد در حضور شما استفاده می کنم توصیه مجددم این است که آرامش و هوشمندی خود را حفظ کنید.بالاخره 3 تا چند روز دیگر تمام آن بدخواهان جهانی هم مجبور خواهند شد در برابر شما سر تسلیم فرودبیاورند.))

استفاده از این نماد در سفر استانی به خوزستان مجددا تکرار شد.
استفاده از این نماد توسط ا.......د گرچه یکی از تلخ ترین خاطرات جنبش سبز است ولی از آنجا که این ترفند موثر واقع نشد یک پیروزی برای جنبش سبز به حساب می آید.
جالب اینجاست که حضرات روزی برای استفاده ابزاری از مردم سبز پوش و سبز اندیش شال سبز به گردن خود انداختند تا به اهداف خود برسند ولی

و مکرو و مکروالله و الله خیر الماکرین

چرخش روزگار چنین رقم خورد که حضرات چنان از رنگ سبز بهراسند که حتی از حذف آن از پرچم ملی نیز دریغ نکنند. آن هم نه تنها در یک مراسم بلکه در 2 مراسم پیاپی به فاصله 2 روز

تصاویر گویای همه چیز می باشد .می توانید با مطالعه لینکهای زیر از صحت مطلب فوق مطلع شوید:
http://shafaf.ir/fa/pages/?cid=15493
http://shafaf.ir/fa/pages/?cid=15532

جدا از تمام سوالات و ابهامات احتمالی، که از این نوع حرکات در ذهن ایجاد می شود یک سوال است که قطعا جوابش را خود آقایان نیز نمی دانند :

فردا که باغ رخت بهاری به تن کند
با شاخ و برگ و سبزه و صحرا چه می کنی ؟